نوشته شده: «كتاب را با احساس دوگانه اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده اشك خواندم و بر آن صبر و همت و پاكي و صفا و بر اين هنرمندي در مجسم كردن زيباييها و زشتيها و رنجها و شاديها آفرين گفتم...»؛ اين، بخشي از متن تقريظي است كه مقام معظم رهبري بر كتاب «من زندهام» نگاشتهاند. «من زندهام» كتابياست به قلم معصومه آباد كه اين روزها همه او را با عنوان عضو شوراي شهر تهران ميشناسند اما روزگاري نه چندان دور، يكي از چند زن اسير دوران جنگ تحميلي بود. اين كتاب، خاطرات دوران اسارت اين بانوي حماسهساز و همراهان آن روزهايش است... .
وقتي 30سال پيش واقعهاي رخ داده باشد و پس از 3 دهه روي كاغذ بيايد، نشان ميدهد كه تكتك لحظات آن براي تجربهكنندگان زنده است و از ياد آن روزها كم نشده است؛ واقعهاي كه ردپاي عميقي بر روحشان گذاشته و گذشت زمان، نميتواند آن را پاك كند.در زمان شروع جنگ تحميلي، معصومه آباد 17سال بيشتر نداشت اما با همان سن كم، از سوي فرمانداري آبادان نماينده فرماندار در بهزيستي شد. زماني كه بسياري از ساكنين شهر بهخاطر وضعيت شهر، محل زندگيشان را ترك ميكردند، خانم آباد ماموريت پيدا كرد كه بچههاي بيسرپرست را به شيرخوارگاهي در شيراز تحويل بدهد. وقتي كه ماموريت انجام ميشود، در راه بازگشت متوجه محاصره شدن شهر توسط نيروهاي دشمن ميشوند و در كمين آنها گرفتار ميشوند.
او و يكي ديگر از دوستانش به اسارت برده ميشوند و بهدليل پيدا شدن نامه فرمانداري در جيب او، به زندان امنيتي انتقال مييابد و 2سال هويت آنها از صليبسرخ پنهان ميشود. آنها بعد از 2سال با اعتصاب غذاي 20روزه موفق ميشوند از زندان خلاصي يابند و نامشان در صليبسرخ ثبت شود و مانند ساير اسرا به اردوگاه منتقل ميشوند و اين، آغاز ماجراي اسارت و سختيهايي است كه معصومه آباد آن را در كتابش با ذكر جزئيات آورده است؛ جزئياتي كه نشان ميدهد تمام اين 30سال آنها را مرور كرده و هيچ كدام را نتوانسته فراموش كند.
- 1440 دقيقه كمرشكن
شايد بهنظر برسد كه زمان ميتواند رنج انسانها را كاهش دهد، ميتواند درد را التيام بخشد، ميتواند خاطرهها را پاك يا محو كند اما معصومه آباد وقتي از آن روزها حرف ميزند، وقتي خاطرات را با جزئيات بهخاطر آورده و بازگو ميكند، زمان، با آن قدرت افسانهاي كه ميتوانست معجزه فراموشي را به ارمغان بياورد، تحقير ميشود! آباد طوري از آن سالها حرف ميزند كه انگار هنوز تمام نشدهاند و زندهاند. او حس و حالش در روزهاي اول اسارت را اينطور تشريح ميكند:
«در دل 8سال دفاعمقدس واژههايي رخنمايي ميكند كه مثل يك چتر بر همه زندگي و حيات ما سايه انداخته است. انگشت اشاره حق، هر كداممان را از يك شهر و يك كوچه و برزن براي تقديري و رسالتي انتخاب كرد. بعضيهامان به درجه رفيع شهادت نايل شدند؛ بعضي نيمهاي از تنشان به شهادت و نيمه ديگر شاهد شد و بعضي ديگر در آزمون صبر وشكيبايي به اسارت افتادهاند. اسارت سرنوشت اختياري و انتخابي در مرام هيچ انسان آزادهاي نيست. اما وقتي مقدر شد فقط در سايه توكل و بندگي ميتوان لحظه لحظههايش را شمارش كرد تا يك روز سپري شود. روزهايي كه حاضر نيستيم حتي يك ثانيه آن را از حساب خارج كنيم؛ روزهايي كه هرروز آن 1440دقيقه و86400ثانيه كمرشكن است...»
اما آن ساعتهاي سخت و تلخ، امروز افتخارآفرين شدهاند و شيريني خودشان را دارند. معصومه آباد ميگويد: «با وجود تمامي آن ثانيههاي كمرشكن وقتي كه بعد از گذري دوباره در جمع يكديگر حاضر ميشويم و خاطرات آن روزها را مرور ميكنيم به همه لحظههايش افتخار ميكنيم. در كجاي دنيا ديدهايد كه يك زنداني از روزهاي سخت زندانيش به شادي و نيكي ياد كند جز اينكه اين رنج توأم با حلاوت انديشههاي ديني و اعتقادي همراه باشد.»آباد معتقد است كه در سينه تكتك آزادگان هنوز حرفها و شوق بسياري است كه بايد گفته شود و حمايتي معنوي باشد براي زندهنگهداشتن فرهنگ استقامت و پايداري... .
- كتابي براي ثبت صبر
كتاب من زندهام كه خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد است، 550صفحه و 8فصل دارد و روايتگر زندگي اين آزاده از كودكي و نوجواني گرفته تا انقلاب و جنگ و اسارت و خاطرات اردوگاههاست. آباد در مورد اينكه چرا كتاب را بعد از 30سال نوشته و چه شده كه به اين فكر افتاده خاطراتش را ثبت كند ميگويد: «نوشتن كتاب يك سير دروني دارد، يك سير بيروني. سير دروني كتاب در همان روزها و سالهاي اسارت براي اينكه فراموش نشود به دقت و جزئيات نوشته شده بود و مرتب مرور دروني و گاهي به مناسبتي و در مجامعي بعضي از خاطرات ذكر ميشد.
با گذشت دههها و تغيير دورههاي نسلي و سؤالاتي كه نسل امروز در برخورد با مواضع سياسي و شرايط اقتصادي امروز داشت حكايت از اين امر بود كه بايد خاطرات نوشته و مستند در اختيار نسل امروز قرار گيرد تا فراز و نشيبهاي تاريخ 8سال دفاعمقدس و ادبيات مقاومت و پايداري تبديل به يك فرهنگ و يك روش شود. اين تكليف و تأييد كرارا در فرمايشات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري به همه رزمندگان و ايثارگران و آزادگان و... تكليف شده است. اما در آخرين ديداري كه در سال 1391همراه با گروهي از برادران آزاده با مقام معظم رهبري داشتيم آنچنان سريع و قاطع بود كه بيدرنگ بعد از آن ديدار خودم را گرم و آماده تحرير كردم...» معصومه آباد از زماني كه قلم بهدست گرفته و شروع به نگاشتن كتاب كرده تا زماني كه قلم را بر زمين گذاشته، چهارماه طول كشيده و گويا دوسوم كتاب بهخصوص بخشهاي اسارت به بعد را زماني كه به خانه خدا مشرف شده بود در مطاف نوشته است. اين كتاب 550صفحهاي، بخش كوچكي است از درياي وقايع و خاطرات آن 8 سال؛ 8 سالي كه به گفته معصومه آباد، نهتنها رژيم بعثي كه كل دنيا مقابل ايران ايستاده بودند...
- تقريظ مقام معظم رهبري، مرهمي بود بر همه زخم ها
اولين و مهمترين چيزي كه پس از بازكردن كتاب من زندهام خودنمايي ميكند، تقريظ مقام معظم رهبري است. ايشان كه طي فقط 2روز كتاب را مطالعه كردهاند، در اين متن آوردهاند: «كتاب را با احساس دوگانه اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده اشك خواندم و بر آن صبر و همت و پاكي و صفا و بر اين هنرمندي در مجسم كردن زيباييها و زشتيها و رنجها و شاديها آفرين گفتم. گنجينه يادها و خاطرههاي مجاهدان و آزادگان، ذخيره عظيم و ارزشمندي است كه تاريخ را پربار و درسها و آموختنيها را پرشمار ميكند. خدمت بزرگي است آنها را از ذهنها و حافظهها بيرون كشيدن و به قلم و هنر و نمايش سپردن...».
اين بيان احساسات توسط رهبر انقلاب، براي نويسنده كتاب غرور آفرين است تا جايي كه حس ميكند با اين دست نوشته، پاداش دنيايي تمام سختيهايي كه كشيده است را گرفته و اين تقريظ، مرهمي بوده بر همه زخمهايي كه 30سال آنها را با خود داشته است. آباد در اينباره ميگويد: «خط اول تقريظ را كه خواندم بسيار ناراحت شدم كه كدام خط وكدام ورق اين كتاب پرده اشك بر چشمان ايشان انداخته است اما وقتي ديدم اين اندوه همراه با افتخار توأم شده است، يادم آمد كه تمام لحظاتي كه كتاب را مينوشتم كتاب از پشت پرده اشك نوشته ميشد و فهميدم كه اين معجزه كلمه و صداقت است كه پشت اين كلمات جاري ميشود...» رهبر معظم انقلاب در پايان تقريظ به چهاربانوي قهرمان كتاب بهويژه نويسنده و راوي هنرمند آن سلام فرستادهاند و همين امر، مرارتهاي گذشته را از جان اين قهرمانان بيرون كرده است.
- روزهاي زندگي و اميد!
اسارت، بيرحمانهترين انتخاب سرنوشت براي انسان است. روزهايي كه نه هستي و نه نيستي! روزهايي كه نميداني چه به سرت ميآيد و چه مدت طول ميكشد اما در همين برزخ اسارت هم ميشود دوام آورد و اين دوام يك رمز بيشتر ندارد: اميد!
آباد ميگويد كه تنها چيزي كه در اين 4سال موجب شد سرپا بماند و نبرد، اميد است. ميگويد: «يكي از بارزترين ويژگيهاي جوان، اميد است و نااميدي در او جايي ندارد.
آن روزها هم به مدد نيرويي كه جواني به ما ميداد، نااميدي و ياس را بهخود راه نميداديم و محكم در برابر تمامي سختيها و لحظاتي كه شايد هر كدامشان مانند كوهي بر دوش سنگيني ميكرد، ايستادگي كرديم.» آباد توانسته تمامي اين سختيها را در كتاب با جزئيات به تصوير بكشد و در كنار همهشان، لحظات خوب و شاد را هم بياورد تا نشان بدهد قدرت اميد و توكل، از هر قدرتي بالاتر است.
معصومه آباد كه 2سال در زندان و 2سال در اردوگاه مخصوص اسرا زنداني بوده، سرانجام در اسفندماه سال 62هنگام تبادل اسرا به ايران بازگردانده ميشود. با اينكه خاطرات آن 4سال بارها و بارها در محافل و مجالس توسط او نقل ميشده اما تصميم ميگيرد كتاب را پس از 30سال بنويسد. كتابي كه مورد استقبال بسياري از علاقهمندان قرار ميگيرد؛ «فقط همين را بگويم كه در اين مدت كوتاه پس از انتشار كتاب، با استقبال بينظيري در همه گروهها مواجه بوديم و همه مردم به نوعي به هر طريقي با من تماس ميگرفتند وضمن ابراز احساسات تقدير و تشكر ميكردند.
نكته جالبتر اينكه 8 سال دفاعمقدس نقطه عطف و وحدت هم ملت و دولت و مسئولين است وبه چشم احترام وتكريم به آن نگاه ميكنند وتابع هيچ جريان فكري وسياسي نيست. در همان روزها وچاپهاي اول كه اين كتاب بهدست مسئولين رسيد همه جريانهاي سياسي برايم يادداشتهايي فرستادند.» معصومه آباد در پايان مقدمه كتابش مينويسد: «و در پايان پس از 30سال اين بار سنگين را كه بر شانهام بود، زمين گذاشتم تا بگويم: در قاموس ظالمان، ظلمبارترين واژه، اسارت است.» اما هم او و هم تمامي كساني كه موقعيت او را تجربه كردهاند ميدانند كه اين داغ، تا هميشه بر دل مانده و شعله ميكشد.
نظر شما